ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
پسر های امام علی (ع) رد می شدند از لب رود
یک پیر مرد نزدیکشان کنار آبی نشسته بود
آنها دیدند که پیر مرد آب می پاشد به دست ورو
آب می ریزد بر روی پا انگار بلد نبود وضو
هردو تا گفتند (بابا جان) وضو می گیریم ما دو تا
ببین کدام درست تر است شما بشو داور ما
وضویشان را دید وگفت : چه عالی بود کار شما!
چه قدر قشنگ یادم دادید! هزار ما شالا بچه ها