نمازیها

در این وبلاگ، ما به طور کلی در مورد نماز و هر آنچه درباره ی آن باید بدانیم اطلاعاتی قرار داده ایم

نمازیها

در این وبلاگ، ما به طور کلی در مورد نماز و هر آنچه درباره ی آن باید بدانیم اطلاعاتی قرار داده ایم

حکایات نماز

حکایات نماز

یکی از اسرای عراقی می‏گوید: یادم نمی‏رود یک روز که در جبهه بودیم، مختصات یک هدف را به توپخانه ما دادنمد، برنامه این بود که آتش سنگینی روی هدف مورد نظر اجرا کنیم، این کار انجام شد، در وهله اول پنداشتیم که محل تجمع نفرات یا یکی از انبارهای مهمات شماست، ولی چند روز بعد دریافتیم که هدف، مسجد جامع سوسنگرد بود، یعنی خانه خدا، فرماندهان رده بالا در جواب سؤال ما گفتند: چون امام خمینی‏رحمهم الله گفته است: «مساجد سنگر است.»؛ سنگر دشمن باید در هم کوبیده شود.

منبع: هزار و یک نکته درباره نماز حکایت 359


عظمت اذان

در یکی از جنگ‌های عصر پیامبر اکرم(ص) جمعی از مسلمانان به اسارت کشور روم درآمدند، آنها مدتی در زندان بودند، تا این که روزی یکی از آن اسیران مسلمان را که فردی مقاوم و بسیار باشهامت بود، نزد قیصر روم آوردند، قیصر روم پس از گفتگو با او، او را شخصیتی فوق العاده یافت، خواست او را با تطمیع به مذهب مسیح جذب کند، به او گفت: دین مرا بپذیر تا انگشترم را به دست تو بگذارم، و فرمانروایی و حکومت روم را به تو بسپارم، تا آن چه خواهی انجام دهی. مرد مسلمان گفت: وسعت کشور روم نسبت به سراسر زمین چه اندازه است؟ قیصر روم گفت: به اندازة یک سوم یا یک چهارم سراسر زمین. مرد مسلمان گفت: اگر دنیا را پر از جواهرات کنی و در اختیار من بگذاری، همة آنها را به شنیدن یک بار « اذان»‌عوض نمی‌کنم. قیصر گفت: اذان چیست؟ و منظور تو چه می‌باشد؟ مرد مسلمان گفت: جمله‌های اذان عبارت است از : اَللهُ اَکْبُرْ، اَشْهُدْ اَنً لا اِلهُ اِلا الله، اَشْهُدْ اَنَ مْحُمَداً ‌رُسْولُ اللهِ. قیصر گفت: این مرد چنان شیفتة اسلام است و برنامه‌های اسلام در زوایای قلبش ریشه دوانده، که هرگز او را نمی‌توان از اسلام جدا کرد!

منبع: www.salat.ir

 

حکایات نماز

ام سلمه همسر پیامبر(ص) اسماء بنت عمیس ،جابربن عبدالله انصاری، ابو سعید خدری، ابوذر غفاری، عبدالله بن عباس و جماعت بسیاری از صحابه رسول خدا(ص) گفتند که: یک روز رسول خدا(ص)امیرالمومنین را به مهمی فرستاد. در آن روز رسول خدا(ص) نماز عصر را خواند «چون امیرالمومنین(ع) برگشت و قضایای کار مزبور را برای پیامبر(ص) شرح می‏داد یک دفعة وحی حضرت رسول اکرم(ص) را فراگرفت» رسول خدا(ص) تکیه بر امیرالمومنین(ع) زد و سر به زانوی او نهاد. مدت وحی طولانی شد و آفتاب نزدیک به غروب شد. علی(ع) نماز عصر را به ایما و اشاره و نشسته خواند و آفتاب کاملا غروب کرد.

چون رسول خدا از غشیه وحی بیرون آمد علی(ع) را متغیر و ناراحت دید، فرمود: یا علی چه رسیده تو را؟ عرض کرد: خیراست یا رسول الله، نماز عصر را نخوانده بودم که بر شما وحی آمد و سر مبارک شما در آغوش من بود. نخواستم که سر مبارک شما را به زمین بگذارم لذا به اشارت نماز کردم. بدین جهت دلم خوش نیست. رسول خدا(ص) فرمود: دلتنگ نباش که من دعا می‏کنم تا خدای تعالی آفتاب را برای نماز تو برگرداند و تو نماز را در وقت و با شرایط و ارکان بگزاری. آنگاه پیامبر(ص) دست به دعابرداشت و عرض کرد: بار خدایا تو می‏دانی که علی(ع) در طاعت تو و رسول تو بود.بار خدایا آفتاب رابرگردان تا نمازش رابخواند.

راویان خبر گفتند: به حق آن خدایی که محمد(ص) را مبعوث به رسالت نمود که ما آفتاب را دیدیم که بر در و دیوار تابیده بود و امیرالمومنین(ع) نماز عصر را به وقت خواند. چون سلام نمازش را داد آفتاب به یکباره فرونشست.1،2

از داستان مزبور که در حد تواتر نقل شده، ابتدا ناراحتی و تالم خاطر مولای متقیان رااز فوت نمازدروقت به دست می‏آوریم ،ثانیا به خاطر اهمیت نماز در وقت فضیلت خداوند آفتاب را از دعای پیامبرش برای نماز حضرت علی(ع) برمی‏گرداند. و این شایان توجه است.

 منبع:

1. تفسیرابوالفتوح رازی، ج 4، ص 167.

2. قضیه مزبور در واقعه بنی نضیر در مسجد فضیح، که پیامبر شش شبانه روز در آنجا نماز گزارد،اتفاق افتاد.

من لایحضره الفقیه،ج‏1 پاورقی ص‏203.