نمازیها

در این وبلاگ، ما به طور کلی در مورد نماز و هر آنچه درباره ی آن باید بدانیم اطلاعاتی قرار داده ایم

نمازیها

در این وبلاگ، ما به طور کلی در مورد نماز و هر آنچه درباره ی آن باید بدانیم اطلاعاتی قرار داده ایم

شیوه های دعوت به نماز: چگونه فرزندتان را به نماز خواندن تشویق کنید ؟

سوال : روش‌های مؤثر در جذب کودک به نماز و آموزه های دینی کدام است؟ دغدغه بسیاری از مادران و مربیان در جامعه امروزی این سوال است و از آنجا که درباره روش‌های موثر در جذب کودک به آموزه‌های دینی سخن فراوان است و بنای ما بر اختصار است، به صورت مختصر چند روش کاربردی که والدین می‌توانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، توضیح داده می‌شود :

 الگو دهی
از جمله روش‌های مؤثر و سریع‏الانتقال مطرح در روانشناسی رشد، روش الگوپذیری است، اگر پدر و مادر، والدین و اولیاء قبل از اینکه بخواهند کودک را با آداب اسلامی آشنا کنند، خود متخلق به اخلاق نبوی و اسلامی باشند و خود عمل کنند، کودک نیز تقلید کرده و عمل خواهد کرد، زیرا از سن 1 تا 7 سال کودک بدون دانستن فلسفه کار صرفاً آن را تکرار می‌کند و این مساله در همه جوامع پذیرفته شده است و حتی نسبت به افراد بزرگسال نیز تاثیرگذار است. 
ادامه مطلب ...

شیوه های دعوت به نماز: چگونه شوق عبادت را در کودکان زنده نمائیم؟


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«مروا صبیانکم بالصلاة اذا بلغوا سبعا, واضربوا علیها اذا بلغوا تسعا و فرقوا بینهم فی المضاجع اذا بلغوا عشرا.»

فرزندان خود را به نماز وادار کنید, هنگامیکه به نماز رسیدند و اگر توجه به نماز نکردند آنها را تنبیه کنید. و زمانیکه به ده سالگی رسیدند خوابگاهشان را از هم جدا سازید.

(سفینة البحار: ج 2 ,  ص 45 – مستدرک: ج 3 , ص 19- سنن بیهقی: ج 3 , ص 84, با کمی تفاوت)

امام صادق علیه السلام فرمود:

ما فرزندانمان را وقتی به پنج سال رسیدند وادار به نماز می کنیم. ولی شما فرزندانتان را وقتی به هفت سال رسیدند وادار به نماز نمایید

«وسائل الشیعة: ج 3 , ص 12»

داستان های نماز: داستان اولین نماز یک تازه مسلمان

داستان زیر داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است.
وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.
برگرفته از کتاب “Even Angels Ask ” (حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ. برگردان از ترجمه ی عربی این قسمت از کتاب توسط دکتر عثمان قدری مکانسی
روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد. ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری… 

ادامه مطلب ...

چهل روز نماز


گوهرشاد همسر شاهرخ میرزا که به منطقه‌ای وسیعی از ایران حکومت می‌کرد به فکر ساختن مسجدی در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) افتاد؛ لذا تمام خانه‌ها و زمین‌های اطراف حرم را خریداری کرد.

ساختمان مسجد شروع شد و گوهرشاد هر چند روز یک بار جهت سرکشی به ساختمان،, به محوطه کار می‌آمد و دستورات لازم را به معماران و استادکاران می‌داد.

روزی برای سرکشی ساختمان آمد، باد مختصری وزیدن گرفت،‌گوشه‌ی چادر خانم به وسیله‌ی باد کنار رفت، یکی از عمله‌ها چهره او را دید و دلباخته آن زن شد.

جرأت اظهار نظر برای او نبود، زیرا بیم آن داشت که او را اعدام کنند،‌عمله و اظهار عشق به ملکه مملکت!!

دو سه روزی نگذشت که عمله‌ی بیچاره مریض شد او پرستاری جز مادر دردمندش نداشت. 

ادامه مطلب ...

اولین نمازگزاران اسلام

عبدالله بن مسعود می‌گوید: در اولین مرتبه که از جریان امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدم، هنگامی بود که به همراه عموهایم با چند تن دیگر از قوم خود به قصد خرید اجناس وارد شهر مکه شدیم. و از جمله اجناسی که در نظر داشتیم آن را تهیه کنیم عطر بود و ما را برای تحصیل این متاع به سوی عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی کردند.

ما به جانب عباس رهسپار شدیم و او در نزدیکی چاه زمزم در نزدیکی خانه کعبه نشسته بود و ما هم پهلوی او نشستیم. در این هنگام مردی از درب صفا داخل مسجد شد که رنگ او سفید متمایل به قرمزی بود، موی سرش تا وسط گوش کشیده شده و پیچیده مانند بود، دماغ او باریک و صاف و اندک برآمدگی داشت، چشم‌هایش سیاه و بزرگ بود، دندان‌های سفید و برّاقی داشت، دست‌ها و پاهای او درشت و مردانه بود، محاسن پُری داشت و از دو پارچه‌ی سفید لباس پوشیده بود گویی که ماهیست چهارده شبه و از افق برتابیده است.

این مرد خوش اندام وارد مسجد شد و در جانب راست او پسر نیکو رویی بود و در پشت سر آنان زنی آهسته قدم بر می‌داشت و خوب زینت‌های خود را پوشیده بود این سه نفر به سوی سنگ آسمانی حجرالاسود آمدند و به ترتیب حجر را دست کشیده و بوسیدند و سپس هفت مرتبه خانه کعبه را طواف کردند. و بعد از طواف در مقابل رُکن ایستاده و شروع کردند به نماز خواندن: دست برای تکبیر بلند کرده و تکبیر گفتند و بعد از قیام رکوع کردند، سپس به سجده رفتند و بعد باز قیام نمودند. و ما از مشاهده‌ی این جریان تعجب کردیم زیرا در سرزمین مکه این اعمال و اینگونه عبادت سابقه نداشته است.

پس رو به سوی عباس کردیم و گفتیم: آیا این آئین جدیدی است که در میان شما پیدا شده است، یا چیزیست که آنرا نمی‌شناسیم؟ عباس گفت: آری سوگند به پروردگار متعال که آن را نمی‌شناسید، این مرد برادرزاده‌ی من محمد بن عبدالله است و این پسر علی ابن ابیطالب است و این زن خدیجه دختر خویلد و زن محمد است، و در روی زمین کسی به جز این سه نفر پیدا نمی‌شود که اینگونه و به این ترتیب خداوند جهان را پرستش کند.[1]

[1] . سیر اعلام النبلاء، ج1، ص333.

توبه‎ سر دسته‎ راهزنان

یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.

آن عالم می گوید : « من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».

آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».

گفتم: « رئیس شما کجا است ».

گفت: « پشت این کوه جایگاه او است » .

لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:

« این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم ».

من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟ ».

گفت: « درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ».

و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.

پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:

« مرا می شناسی؟ »

گفتم: « آری! »

گفت: « چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کرده‌ام ».[1]

[1] . کتاب پاداشها و کیفرها.

مقالات: درمان بی رغبتی به نماز

بنده قبلا اگه دقیقه ای نمازم دیر می شد عصبانی می شدم. ولی مدتی است که تعصبم به نماز کم شده چند ماه است که نماز صبح را قضا میخوانم هیچی، کم کم تمام نمازهایم با بی میل و رغبتی و قضا میخوانم باید چیکار کنم تا از این ضلالت در بیام؟

انسان برای انجام هر کاری نیاز به انگیزه درونی یا بیرونی و انگیزه مادی یا معنوی دارد و منشأ انگیزه های درونی نیازهای زیستی یا نیازهای معنوی و متعالی است. چرا ما هر روز خوردن صبحانه و نهار و شام را تکرار می کنیم و هیچگاه نمی گوئیم من از خوردن نهار خسته شدم بلکه با فرا رسیدن وقت نهار احساس می کنیم یک عامل درونی ما را به طرف غذا سوق می دهد و اگر چند ساعتی به تأخیر بیفتد اوقات مان تلخ می شود و ممکن است پرخاشگری هم بکنیم. علت این امر نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی است یعنی وقتی مواد غذایی، آب و ... در بدن کم می شود عضلات معده شروع به انقباض و فعالیت می کنند به گونه ای که ما را متوجه کنند که بدن نیاز به مواد غذایی دارد و این نیاز تبدیل به یک میل و یک حالت روانی می شود در نتیجه ما با علاقه و ولع سر سفره غذا می رویم و هر روز نیز این کار را تکرار می کنیم و هیچگاه نیز دلسرد و دلزده نمی شویم. به موازات این نیازهای مادی بعد غیرمادی وجود ما نیز برای ادامه حیات و بقاء نیاز به غذا دارد و باید غذای متناسب با آن تأمین شود خداوند که آفریدگار جسم و جان ماست همه نیازهای ما را تأمین کرده است و جالب اینجاست که ما به ازاء این نیازها چیزهایی است که با طبع ما بسیار سازگار است.

چگونه از پرت شدن حواس در نماز جلوگیری کنیم؟

سؤال:  چه کار کنیم که سر نماز حواسمان جمع باشد و فکر و ذهنمان در نماز متوجه خداوند باشد بطوریکه زبان و دل با هم هماهنگ باشند, به گونه ای که آنچه زبان تلفظ می کند دل هم به آن معانی و الفاظتوجه داشته باشد و آن معانی در روح و روان آدمی اثر کند و شخص نمازگزار را متحول سازد تا دیگر گناه نکند زیرا هدف از نماز جلوگیری از فساد است.

جواب: تنها راه این است که انسان خانه دلش را از اغیار و یبگانگان خالی کند. وقتی دل  از محبت و علاقه به دنیا و ظواهر ان خالی باشد راه برای ورود محبت و عشق به خداوند سبحان باز میشود. زمانیکه قلب انسان سرشار از عشق و محبت به خداوند شد و او بر دل حاکم گشت جائی برای غریبه باقی نمی ماند تا سر نماز شیطان انسان را وسوسه کند و حواسش را پرت کند.

و انسان نمی تواند دلش را از بیگانگان خالی کند مگر اینکه به دل بفهماند که دنیا و آنچه در ان است اعتباری و موقت است, و آنچه حقیقت دارد و برای همیشه باقی است ذات اقدس پروردگار منان است. باید در دل باور داشته باشد که معشوق های دیگر مثل پدر و مادر, فرزند, همسر, مال و ریاست و ... از بین رفتنی هستند و نباید معشوق های مجازی که مخلوق و آیات خداوند کریم اند مانع رسیدن به معشوق حقیقی شوند, اگرچه والدین و فرزندان و همسر و .... هرکدام در جای خود محترم اند واسلام عزیز در مورد احترام و حقوق آنها سفارش زیادی نموده است.

چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

مقصود از حضور قلب در نماز این است که قلب را خالى گرداند از غیر چیزى که به آن تکلم می نماید یعنى دلش و فکرش مشغول به نماز باشد و حواسش متوجه به کلمات باشد و هر گاه دید فکرش جاى دیگر سیر می کند توجه به نماز کند. [بانو امین تفسیر مخزن العرفان ج1ص103]

نماز
آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید می کند منافات با حضور قلب ندارد.

بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، راه های متعددی همچون: تحصیل معرفت والا به خدا و دنیا، عدم توجه به کارهاى پراکنده و مختلف ، انتخاب محل و مکان خاص برای نماز و سایر عبادات ، پرهیز از گناه، آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن ، انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص و مراقبت و تمرین حضور قلب را بیان نموده اند.

اعضا و جوارح بدن هر یک از ما انسانها، در حکم جماعتی است که به امامت یک نفر کار می‏کند. امام این جماعت در دنیا عقل، خیال، وهم یا عشق است. هرکس امام جماعت درون خود را می‏شناسد. شئون مادون و اعضا و جوارح زیر دست، همه به امامت او کار می‏کنند؛ یعنی اگر کسی انسان سالم و سالکی بود، همه قوای درونی و بیرونی‏او به امامت عقل کار می‏کند.

انسان عاقل قوای درونی و رفتارهای بیرونی خود را عاقلانه تدبیر و تنظیم می‏کند. اگر بخواهیم بدانیم که امام جماعت درون ما عقل است یا هوای نفس، باید به اعمال، رفتار و گفتار خود نظری بیفکنیم؛ یعنی گفتار، رفتار و به طور کلی سیره و سنّت انسان، نشان دهنده امامی است که در محراب درون او نهادینه شده است.

اشعار نماز: نور عشق

دل را به نور عشق صفا می دهد نماز
جان را به یاد دوست جلا می دهد نماز


                                از خارزار شرک اگر بگذری به صدق
                               باغ تو را ز جلوه صفا می دهد نماز


تا بنگری جمال حقیقت ز معرفت
سرچشمه ات ز آب بق می دهد نماز


                                 پای تو را ز قید تعلق رها کند
                                 دست تو را به دست دعا می دهد نماز


هر دم که سر به سجده اخلاص می نهی
روشندلی ز یاد خدا می دهد نماز


                                   چون بشنوی صلای مؤذن ، شتاب کن
                                   کز بارگاه قدس ندا می دهد نماز


مشفق کاشانی